حرفای مادر و پسر
علیرضای عزیزم!
خوش اومدی به دنیا،خوش اومدی به جمع مامان و بابا
داستان زندگی من قصه ایست که متن آن وجود تو و پایان آن نبود تو
با تو همه رنگ های این سرزمین مرا نوازش می کند.
با تو کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند.
با تو زمین گهواره ای است که مرا در آغوش میگیرد و می خواباند.
علیرضای مامان وقتی واسه اولین بار بعد نه ما انتظار ،صدای گریه ات رو شنیدم لذت بخش ترین لحظه عمرم رو تجربه کردم .تو خیلی سفید و ناز بودی و دلم می خواست محکم تو بغل می گرفتمت و با نفس های تو نفس می کشیدم.و عمق وجود فریاد میزدم :پسرک قشنگم دوست دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی